کد مطلب:212639 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:91

ابان بن تغلب بن رباح بکری کوفی
ابان بن تغلب (وزان تضرب) از آل بكر بن وائل و اهل كوفه است. او كه درك محضر حضرت زین العابدین، حضرت باقر، و حضرت صادق علیهم السلام را نمود، ثقه ای جلیل القدر، فقیه، قاری [1] ، لغوی و مقدم در هر فنی بوده است. از مصنفات او كتاب غریب القرآن است. كتاب فضائل و كتاب احوال صفین نیز از مؤلفات اوست. [2] .

مرحوم سید صدر گوید: ابان بن تغلب اول كسی است كه در «غریب القرآن» و «معانی القرآن» كتابی تصنیف نموده است. [3] نجاشی (ره) می گوید: ابان بن تغلب در قران و فقه و حدیث و ادب و لغت و نحو مقدم بر دیگران و مخصوصا د علم عربیت، سرآمد اقران بوده است. [4] .



[ صفحه 24]



هشام بن سالم می گوید: ما به عده ای از اصحاب در محضر حضرت صادق (ع) بودیم كه مردی از اهل شام وارد شد امام صادق علیه السلام به او رخصت نشستن داد و او نشست. امام فرمود: چه می خواهی؟ عرض كرد: به ما خبر رسیده كه شما عالم و دانایی، اینك آمده ام تا با شما بحث و مناظره نمایم. فرمود: در چه موضوعی می خواهی بحث كنی؟ عرض كرد: در بحث قرآن وارد شویم. حضرت صادق علیه السلام او را به حمران راهنمایی كرد. شامی عرض كرد: من با شما می خواهم بحث كنم نه با حمران. حضرت فرمود: اگر بر حمران غلبه كردی بر من غالب شده ای و اگر مغلوب حمران گشتی، مغلوب منی. مرد شامی با حمران وارد بحث شد و آن قدر بحث كرد كه خسته و ملول گردید. امام صادق علیه السلام فرمود: چگونه یافتی حمران را؟ گفت: او را حاذق و استاد دیدم و از هر چه پرسیدم مرا پاسخ داد. حضرت فرمود: حمران! تو هم از شامی سؤال كن. سپس مرد شامی عرض كرد: می خواهم با شما در بحث علم عربیت وارد شوم. حضرت او را به ابان بن تغلب هدایت كرد. [5] .

از این روایت معلوم می گردد كه جناب ابان بن تغلب در این رشته تخصصی داشته است كه حضرت صادق علیه السلام او را به آن مرد شامی معرفی معرفی است.

ابن داود در كتاب رجالش می گوید: ابان سی هزار حدیث از امام صادق (ع) آموخته و محفوظ بود. [6] .

در كتاب خلاصه علامه (ره)، نیز مسطور است كه ابان در میان اصحاب ما ثقه و جلیل القدر و عظیم الشأن است و به خدمت امام سجاد و امام باقر و حضرت صادق علیهم السلام مشرف گردیده است. [7] حضرت باقر علیه السلام به او دستور داد كه در مسجد مدینه بنشیند و فتوی دهد و می فرمود: دوست دارم كه در میان شیعیان من مانند تو را ببینند. [8] در روایت دیگر، به ابان فرمود: با اهل مدینه مناظره كن، دوست دارم كه مانند تو،



[ صفحه 25]



كسی از روات و رجال می باشد. [9] .

امام ششم به ابان بسیار علاقه مند بود، هرگاه به خدمت امام می رسید، امر می فرمود برای ابان و ساده ای می افكندند و با وی مصافحه و معانقه و احوال پرسی می كرد و از وی احترام بسیاری می نمود. [10] .

شیخ نجاشی روایت كرده موقعی كه ابان به مدینه می رفت اهالی مدینه به جهت استماع حدیث و استفاده از محضرش جمع می شدند به طوری كه در مسجد جای خالی جز كنار ستونی كه به آن تكیه می كرد، باقی نمی ماند. [11] .

مرحوم پدرم، در سفینة البحار، در باب نهی امام رضا (ع) از متعه در مكه و مدینه، داستانی از ابان بن تغلب نقل می كند كه طالبین می توانند به آن جا رجوع فرمایند. [12] .

مرحوم ابن قولویه، نقل كرده كه حضرت صادق علیه السلام به ابان فرمود: چه وقت به زیارت قبر حضرت حسین (ع) مشرف شدی؟ ابان عرض كرد: تا به حال مشرف نشده ام، حضرت فرمود: سبحان ربی العظیم و بحمده [13] ، شگفت آور است، تو از رؤسای شیعه و تا به حال حسین را زیارت نكرده و ترك كرده باشی. بدان، هر كس حسین را زیارت كند، به هر قدمی كه بر می دارد، خداوند برایش حسنه ای می نویسد، و گناهی از صحیفه عملش محو می كند و گناه گذشته و آینده اش را می بخشد.... [14] .

در كافی، از ابان بن تغلب، روایت شده كه گفت: با حضرت صادق (ع) طواف می كردم كه مردی از اصحاب به من برخورد و درخواست كرد تا همراه او بروم كه حاجتی دارد. او به من اشاره و من كراهت داشتم امام صادق (ص) او را دید و به من فرمود: ای ابان!



[ صفحه 26]



این مرد تو را می خواهد؟ عرض كردم: آری. فرمود: او كیست؟ گفتم: مردی از اصحاب ما است. فرمود: او مذهب و عقیده تو را دارد؟ عرض كردم: آری. فرمود: نزدش برو. عرض كردم: طواف را بشكنم؟ فرمود: آری. گفتم: اگر چه طواف واجب باشد؟ فرمود: آری.

ابان گوید: پس همراه او رفتم، و سپس خدمت امام رسیدم و درخواست كردم كه حق مؤمن را بر مؤمن به من خبر دهد. فرمود: ای ابان! این موضوع را كنار بگذار و پی گیری مكن. عرض كردم: چرا، قربانت گردم؟ پس تكرار كردم و اصرار نمودم تا اینكه حضرت فرمود: ای ابان! نیم مالت را به او دهی. آن گاه به من نگریست و چون دید كه چه حالی به من دست داده، فرمود: ای ابان! مگر نمی دانی كه خدای عز وجل، كسانی را كه دیگران را بر خود ترجیح داده اند، یاد فرمود؟ (و یؤثرون علی انفسهم و لو كان بهم خصاصه - حشر / 9 - در مایحتاج ضروری نیز دیگران را بر خود مقدم می دارند). عرض كردم: آری، قربانت گردم. فرمود: بدان كه چون تو نیمی از مالت را به او دهی، او را بر خود ترجیح نداده ای، بلكه تو و او برابر شده اید، ترجیح او بر خودت زمانی است كه از نصف دیگر به او دهی. [15] .

و نیز در كافی از ابان بن تغلب روایت شده كه گفت: شنیدم امام صادق علیه السلام می فرمود: هر كس هفت مرتبه گرد خانه كعبه طواف كند، خدای عز وجل، برایش شش هزار حسنه نویسد، و شش هزار سیئه از او بزداید، و شش هزار درجه برایش بالا برد. [16] سپس امام فرمود: روا ساختن حاجت مؤمن بهتر است از طوافی و طوافی، و تا ده طواف شمرد. [17] .

نجاشی، از عبدالرحمن بن حجاج، روایت كرده كه گفت: روزی در مجلس ابان بن تغلب بودم كه ناگاه مردی از در درآمد، و گفت: ای ابوسعید (كنیه ابان)، مرا خبر ده كه چند كس از صحابه پیغمبر صلی الله علیه و آله، از حضرت امیرالمؤمنین (ع) متابعت نمودند؟ ابان گفت: گویا می خواهی فضل و بزرگی علی علیه السلام را به آن دسته از اصحاب پیغمبر كه متابعت آن حضرت را نمودند بازشناسی؟ آن مرد گفت: مقصود من همین است. پس ابان گفت كه والله ما فضل صحابه را نمی شناسیم الا به متابعت حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام. [18] .

در جلالت قدر ابان گواهی مخالفین، برای او، سند پرارزشی به حساب می آید. ابراهیم نخعی كه از علمای عامه است، درباره ابان می گوید: «كان ابان مقدما فی كل فن العلم فی القرآن و الفقه و الحدیث و الادب و اللغة و النحو»، ابان در هر فنی از فنون علمی از علم قرآن و



[ صفحه 27]



حدیث و ادبیات و لغت و نحو بر همه مقدم، و پیشوایی داشته. [19] .

ذهبی در میزان الاعتدال درباره ابان می گوید: «شیعی صلد [20] لكنه صدوق»، او سخت شیعی است اما بسیار راستگوست. [21] .

یاقوت حموی او را ثقه ای عظیم المنزله و جلیل القدر خوانده است. [22] .

ابان به سال 141 هجری وفات كرد. او قبلا به وسیله حضرت صادق علیه السلام از نزدكی مرگش مطلع شده بود. همین كه خبر مرگ او را به حضرت دادند، بر او رحمت فرستاد و سوگند یاد فرمود كه مرگ ابان دلش را به درد آورده است. رحمه الله و رضوانه علیه. [23] .

موسی بن عقبه - از رجال صحاح ششگانه - و شعبة بن الحجاج و حماد بن زید و محمد بن خازم و عبدالله بن المبارك - از رجال صحاح ششگانه - از شاگردان ابان بن تغلب بودند. [24] .


[1] ابان قرائت را از سليمان اعمش و عاصم و ديگران فراهم گرفت، و كساني كه يكي از هفت قاري مشهور است، قرائت را از او فرا گرفته است (تأسيس الشيعه ص 343).

[2] فهرست طوسي، ص 45 (چاپ دانشگاه مشهد كه افستي از روي چاپ اسپرنگربمبئي است). - مولفوالشيعه، ص 34.

[3] تأسيس الشيعه، ص 320.

[4] رجال نجاشي، ص 7 (چاپ بمبئي).

نجاشي، ابوالعباس، احمد بن علي النجاشي (450 - 372 هجري)، صاحب كتاب رجال معروف كه مورد اعتماد علماي شيعه مي باشد، و عده اي آن را بهترين كتاب رجال مي دانند. او معاصر شيخ طوسي (ره) بوده است. (رجوع شود به تأسيس الشيعه ص 267 و الكني و الالقاب ج 3 ص 207).

[5] اختيار معرفة الرجال، ص 267.

[6] رجال ابن داود، جزء اول، باب الهمزه - تنقيح المقال، ج 1، ص 4.

[7] خلاصة الاقوال في معرفة الرجال، علامه حلي، ص 12.

[8] رجال كشي، ص 280، (چاپ كربلاء).

شيخ كليني، محمد بن عمر بن عبدالعزيز، مردي فاضل و بصير به اخبار و رجال، و ثقه و جليل القدر است. نام كتاب رجالش، معرفة الناقلين عن الائمة الصادقين عليهم السلام، بوده است، ليكن چون اغلاط بسياري داشته، شيخ طوسي (ره)، آن را ملخص كرده و آن را اختيار معرفة الرجال، ناميده، و از زمان علامه تابه حال آن چه در دست است. همان اختيار الرجال است، و عده اي آن را مرتب كرده اند.

كشي در نيمه اول قرن چهارهم هجري، همزمان با مرحوم شيخ كليني، مي زيسته، و در بسياري از استادان و شاگردان با وي شريك بوده است.

كش، شهري از شهرهاي ماوراءالنهر است. (رجوع شود به تأسيس الشيعه ص 264، الكني و الالقاب ج 3 ص 100).

[9] خلاصه علامه حلي، ص 12 - تنقيح المقال، ج 1، ص 4.

[10] رجال نجاشي، ص 8 (چاپ بمبئي).

[11] رجال نجاشي، ص 8) چاپ بمبئي).

[12] سفينة البحار، ج 2، ص 522.

[13] در نسخه اي، سبحان الله العظيم، ثبت شده است.

[14] كامل الزيارات، ابن قولويه قمي (متوفي به سال 368 يا 367)، باب 108، نوادر الزيارات، ص 331 - بحارالانوار ج 101، ص 7.

[15] اصول كافي، ج 2، ص 137.

[16] اسحاق بن عمر، افزوده كه شش هزار حاجت او را هم روا كند.

[17] اصول كافي، ج 2، ص 155.

[18] رجال نجاشي، ص 9.

[19] تنقيح المقال، ج 1، ص 4.

[20] در نسخه اي، جلد، به جاي، صلد، ذكره شده است.

[21] ميزان الاعتدال، ج 1، ص 4.

[22] معجم الادباء، ج 1، ص 107.

[23] رجال كشي، ص 208.

[24] الامام الصادق و المذاهب الاربعه، ج 3، ص 55.